اى دل تو بیا تا به سحر داد زنیم. بر غربت و تنهایى خود جار زنیم. از فصل جدایى و خزان دم نزنیم. با هم ز بهار جاودان ساز زنیم
وقتی از همه دنیا ناراحتم ، فقط با فکر کردن به تو آروم میشم اما وقتی تو ناراحتم می کنی ، همه ی دنیا هم نمیتونه آرومم کنه …!
سلام مــاه مــن ! دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود …! گفتم بیایم سراغ ِ خودت .. احوال مهتابیت چطور است ؟! چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟! چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟! چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟! چقدر نیامده انتظار خبــر دارم ؟! چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده است ! راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ….؟! می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم؟! یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شود …. هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد ! تو فقط ماه من بمون و باش ! ماه من ! مراقب خاطراتمان ، روزهای با هم بودنمان .. خلاصه کنم بهونه موندنم مراقب خودمون باش !
من تو را خار نبودم رفتى، از تو بیزار نبودم رفتى، قبل تو بى کس و تنها بودم، حال که محتاج تو بودم رفتى، عاشق عشق شدن افسانه است، تو ز تقدیر نهانم رفتى،
چشم های تو ... مرا یاد حرف هایی می اندازد که آنقدر به رویم نیاوردمشان که آخر ، دنیا حول ِ آنها چرخید ... حالا ، ژنده پوش از کنار مردمی عبور میکنم که برای کسی هورا می کشند که دارد تمام حرف هایی که از من به سرقت برده است را به دنیا / تحویل می دهد
.: Weblog Themes By Pichak :.