من پذیرفتم شکست خویش را پندهای عقل دوراندیش را من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد آشنا دیوانه است میروم شاید فراموشت کنم در فراموشی هم آغوشت کنم می روم از رفتن من شاد باش از عذاب دیدنم آزاد باش آرزو دارم بفهمی درد را تلخی برخوردهای سرد را
تاریخ : پنج شنبه 91/8/25 | 10:25 عصر | نویسنده : مهدى | نظر