من تو را خار نبودم رفتى، از تو بیزار نبودم رفتى، قبل تو بى کس و تنها بودم، حال که محتاج تو بودم رفتى، عاشق عشق شدن افسانه است، تو ز تقدیر نهانم رفتى،
?یکی از فرق های انسان با خدا این است که انسان تمام خوبیها را با یک بدی فراموش میکند ولی خدا تمام بدیها را با یک خوبی فراموش میکند . .
من بغض یک سرباز در شطرنج را میفهمم وقتی تمام دنیا پشتش پناه گرفت تا ساعت زورش به اتمام ِ / یک خیانت دلچسب نرسد ... ملکه حامله شد / وزیر مرخصی گرفت و سرباز ها / بغض کردند از دانستن حقیتی که در یک قدمیشان بود
چشم های تو ... مرا یاد حرف هایی می اندازد که آنقدر به رویم نیاوردمشان که آخر ، دنیا حول ِ آنها چرخید ... حالا ، ژنده پوش از کنار مردمی عبور میکنم که برای کسی هورا می کشند که دارد تمام حرف هایی که از من به سرقت برده است را به دنیا / تحویل می دهد
ایفل...پیزا یا میلاد .... فرقی نمی کند خیال تو که به سرم میزند ، قصد ِ پریدن از ارتفاع ِ هیچ خوابی را ندارم... تو بدترین لباس هایت را هم که میپوشی / عجیب به خواب های من / می آیی ... آرامش ِ کُنتراست ِ این خواب را / بر هم نزن
.: Weblog Themes By Pichak :.