این روزها ~بــی~ در دنیای من غوغا میکند! بــی‌کس ، بــی‌مار ، بــی‌زار ، بــی‌چاره بــی‌تاب ، بــی‌دار ، بــی‌یار ، بــی‌دل ، بـی‌ریخت،بــی‌صدا ، بــی‌جان ، بــی‌نوا بــی‌حس ، بــی‌عقل ، بــی‌خبر ، بـی‌نشان ، بــی‌بال ، بــی‌وفا ، بــی‌کلام ،بــی‌جواب ، بــی‌شمار ، بــی‌نفس ، بــی‌هوا ، بــی‌خود،بــی‌داد ، بــی‌روح ، بــی‌هدف ، بــی‌راه ، بــی‌همزبان بــی‌تو بــی‌تو بــی‌تو...

~زشت من~ دلارامم تو را زشت خواندم نه براى آنکه زیبا نیستى ، به این دلیل که طاقت سنگینى چشم کسى را بر روى زیبایت نداشتم، به این دلیل که تو را فقط براى خودم میخواستم، به این دلیل که ناچیزى خودم را در کنارت فراموش کنم ، تو را تک ستاره روحم "عشق" مى نامم

~دلدار زیبایم~ همیشه بخند و با خنده هاى دلنشینت دیگران را مست شادى کن ، گریه هایت را به من بده که به قیمت عشق و جوانیم خریدارم ، درست است که تحمل دیدن اشک تو سخت است ولى سرت را با جان در آغوش میگیرم حتى به قیمت ذوب شدن عمرم ~تو را من دوستت دارم~

امروز تلخترین روز زندگیمه. یک شانه براى گریه کردن میخام ولى نیست. نفسم بالا نمیاد. چرا عاشق همیشه ناکام است. چرا ویرانه دلم تاریکه هیچکس بهش سر نمیزنه. یک کوه میخام تا عقده هام روش نقاشى کنم. یک کویر میخام تا کنار سرابش زار بزنم. نه شیرین و نه لیلایى، نه عذرا نه زلیخایى، فقط گودال تاریکى، دمى در آن بیاسایم

تو خود دانى که در خوابم. همیشه بوده و هستى. بگو تو نارفیق من . چرا هستى چرا هستى. تو که با من ریا کردى. دلم را مبتلا کردى. به آن دل خود جفا کردى. چرا هستى چرا هستى. تو را جانم صدا کردم. به دل عشقى بنا کردم. سرم، جانم فدا کردم. چرا هستى چرا هستى.